معنویت تمدن ساز

  • خانه 

به یاد سه ساله ی ارباب بی کفن

16 مرداد 1401 توسط راضیه گودرزی

​? لا یوم کیومک یا اباعبدالله
‍ کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» 

انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. 

آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» 

یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟»

 برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. 

دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» 

با همان حال گریه گفت «چه کار؟» 

بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» 

پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» 

گفت «من هم نمی‎بوسم.» 

گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» 

یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» 

گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.»

یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ 

الهی فدای دختر سه سالت بشم ارباب چی کشید این طفل سه ساله وقتی سر جداشده ی پدرشو براش اوردند ??

#شهید_مهدی_نعمایی

 نظر دهید »

معرفی حبیب ابن مظاهر به دوزبان

16 مرداد 1401 توسط راضیه گودرزی

​حبیب بن مظاهر
حبیب بن مظاهر (مظهر) اسدی (به عربی: حبیب بن مُظهر (أو مظاهر) بن رئاب الأسدی الکِنْدی، ثمَّ الفقعسی) که شیخ طوسی او را در میان فهرست اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین قرار داده‌است ولی در میان فهرست صحابه پیامبر اسلام از وی یاد نمی‌کند[۱]؛ و از این کار شیخ طوسی بر می‌آید که حبیب از صحابه نبوده‌است. همچنین نویسندگان استیعاب و اسد الغابه وی را در شمار صحابه پیامبر اسلام نیاورده‌اند.[۲] وی در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان با علی بن ابی‌طالب همراه بود و در کربلا نیز در کنار حسین بن علی حضور داشت و کشته شد.[۳]
حبیب بن مظاهر
اطلاعات شخصی

زاده

605 میلادی

درگذشته

۱۰ محرم ۶۱ هجری، ۱۰ اکتبر ۶۸۰ میلادی (۷۵ سال)

علت مرگ

کشته شده در نبرد کربلا

محل دفن

کربلا, عراق

دین

اسلام

والدین

مظاهر (پدر)

(مادر)

زندگی‌نامه

وی چهارده سال پیش از هجرت پیامبر اسلام در خاندان بنی اسد در یمن به دنیا آمد. سال نهم هجری با خانواده‌اش به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد.
حبیب از کسانی بود که برای حسین بن علی نامه نوشت و هنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه وارد شد، در منزل مختار ثقفی به حمایت از او سخن گفت آن‌ها پس از خیانت کوفیان به سمت کربلا رفته و با او همراه گشتند وی در ظهر عاشورا و در سن ۷۵ سالگی کشته شد.[۴][۵]
وی در بسیاری از علوم از جمله فقه، تفسیر، قرائت، حدیث، ادبیات، جدل و مناظره تبحر داشت و حافظ کل قرآن مجید بود.[۶][۷]
سر وی در کنار سر عباس بن علی و علی‌اکبر در آرامگاه باب‌الصغیر در سوریه به خاک سپرده شد و بدن او را در چند متری مدفن حسین بن علی دفن کرده‌اند و هم‌اکنون نیز قبر او با ضریح نقره‌ای در نزدیکی ضریح حسین بن علی قرار دارد.
Habib bin Mazhar
 Habib bin Mazhar (Mozhar) Asadi (Arabic: Habib bin Muzhar (or Mazhar) bin Raab al-Asadi al-Kindi, Thamma Al-Faqasi) whom Sheikh Tusi included in the list of companions of Imam Ali, Imam Hassan and Imam Hussain, but among the list of companions  The Prophet of Islam does not mention him[1];  And from this work of Sheikh Tusi, it appears that Habib was not one of the Companions.  Also, the writers of Istiyab and Asad al-Ghab did not include him among the companions of the Prophet of Islam. [2] He was with Ali bin Abi Talib in the battles of Jamal, Safin and Nahrwan, and he was also present in Karbala with Husayn bin Ali and was killed.[3]
 Habib bin Mazhar
 Personal Information

 born

 605 AD

 in the past

 10 Muharram 61 Hijri, 10 October 680 AD (75 years old)

 cause of death

 Killed in the battle of Karbala

 burial place

 Karbala, Iraq

 Religion

 Islam

 parents

 Manifestations (Father)

 (Mother)

 biography, diary

 He was born fourteen years before the emigration of the Prophet of Islam in the Bani Asad family in Yemen.  He came to Medina with his family in the ninth year of Hijri and settled there.
 Habib was one of those who wrote a letter to Hussain bin Ali and when Muslim bin Aqeel arrived in Kufa, he spoke in support of him in the house of Mukhtar Thaghafi.  And he was killed at the age of 75.[4][5]
 He was proficient in many sciences, including jurisprudence, interpretation, reading, hadith, literature, controversy and debate, and he was a memorizer of the entire Holy Quran.[6][7]
 His head was buried next to Abbas bin Ali and Ali Akbar in Bab al-Saghir mausoleum in Syria, and his body was buried a few meters from Hussein bin Ali’s mausoleum, and even now his grave with a silver shrine is located near Hussein bin Ali’s mausoleum.

https://eitaa.com/jahanearab

 نظر دهید »

سخن بزرگان

16 مرداد 1401 توسط راضیه گودرزی

 نظر دهید »

دلنوشته یک منتظر

16 مرداد 1401 توسط راضیه گودرزی

​دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب‌های جمعه نیست.

روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.
آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش‌های قلب شماست.
گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو!
آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می‌دهد.
بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته‌ی ما می‌شوی.
بگو که دیگر غریب نیستیم.

بکو که می آیی بگو که کودکان یمن دیگر قرار نیست زیر باران بمب وموشک های آل سعود بخوابند 

بگو که می آیی تا به شیعیان مظلوم کل دنیا خبرامدنت را بدهیم که دیگر قرار نیست برای جد مظلومت حسین غریبانه عزاداری کنند وکشته شوند به جرم گریه برارباب بی کفنمان بگو که می ایی تا به شیعیان پاکستان بگوییم به نماز جمعه بروید دیگر کسی شمارا به خاکو خون نمیکشد اقا جان دلمان خون است از این همه غریبی وغربت علی واولاد علی وشیعیان علی بیا که امدنت ابروی ماست 

ای ابروی دوعالم

 نظر دهید »

اخلاص 

14 مرداد 1401 توسط راضیه گودرزی

​✨﷽✨

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. 
نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟
 آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است!
چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده،حالا برمی گردم 
تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای  رضای خدا به عیادت بیمار بیایم….


?چگونه نیتمان را خالص کنیم؟

⚡️معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند این کار را بکنیم ثوابش چیست و…
✳️ اگر انسان پی اینها نباشد یعنی:
 به دنبال نتیجه و اینکه  عملش چه بلایی را دفع میکند و چه سود و ثوابی می رساند نباشد و هدفش فقط بخاطر رضای خدا باشد آن وقت عملش خالص میشود.


?داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی

?الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم?

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

معنویت تمدن ساز

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس